مریم طلایی قرار است به زودی به عنوان اولین و تنها نماینده ایران در یکی از معتبرترین رقابتهای موتورسواری بینالمللی که صد سال قدمت دارد شرکت کند. این خبر بهانهای بود تا روزنامه اعتماد با این قهرمان موتورسواری کشورمان به گفتوگو بنشیند.
ابتدا بخشهای مهم این گفتوگو را میخوانید و سپس در ادامه متن کامل مصاحبه:
مریم طلایی قرار است به زودی به عنوان اولین و تنها نماینده ایران در یکی از معتبرترین رقابتهای موتورسواری بینالمللی که صد سال قدمت دارد شرکت کند. این خبر بهانهای بود تا با این قهرمان موتورسواری کشورمان به گفتوگو بنشینیم. اما موتورسواری تنها فیلد فعالیت این چهره ماجراجو نیست. حضور در سینما و تلویزیون و تئاتر از سال 81 و نقشآفرینی در چندین اثر به همراه فعالیتهای خیرخواهانه و سفر به نقاط مختلف دنیا با موتور از جمله به آفریقا و همکاری با بنیادهای خیریه بخش دیگری از اقدامات این دختر پر شر و شور است. کسی که با وجود ممنوعیت موتورسواری زنان در ایران در خیابانهای تهران با موتور رفتوآمد میکند اما برای اینکه گیر نیفتد ترفندهای خاص خودش را دارد. او از امروز در رقابتهای رالی سافاری کشور که به نام مسابقات از خزر تا خلیج فارس نامگذاری شده شرکت میکند و بعد از اتمام این مسابقات راهی اتریش میشود تا با موتورسواران درجه یک بینالمللی رقابت کند. او البته سالها در کانادا زندگی میکرد و چند سال است به ایران برگشته و اخیرا در کانون جهانگردی و اتومبیلرانی هم سمتی دریافت کرده است.
شما در حال حاضر در ایران ایران اقامت دارید یا کانادا؟
من فعلا ایران هستم. سه سالی است که به خاطر ماجرای فدراسیون و کارهایی که میکنم بیشتر ایران هستم.
در مورد سمت آخری که در کانون جهانگردی و اتومبیلرانی گرفتهاید، بگویید.
از سالی که رشته موتورسواری بانوان را راه انداختیم من کلا ایران بودم. بعدش هم مسابقات برگزار شد و خانمهای زیادی وارد این رشته شدند. تا الان هم سمتهای زیادی داشتم و این آخرین سمتی است که گرفتم. در این چند سال پشت سر هم بر اساس سمتهایی که گرفتم برنامههایی برای بچهها گذاشتیم تا تعداد ورزشکاران بیشتر شود. الان هم یک ذره بعد از این همه سال موتورسواری زنان در حال جا افتادن است.
13 سال است موتور ریس کار میکنید. وضعیت موتورسواری حرفهای زنان در این سالها چطور بوده؟ آیا پیشرفتی داشته؟
در سالهای اول خیلی کند بود. به دلیل مقابله کردن تمام کسانی که مسوول ماجرا هستند. این افراد به نحوهای مختلف با این مساله مقابله کردند. مثل همین دوچرخهسواری زنان که یک مدت اوکی میشد و بعد یکهو میدیدیم علیه این مساله حرف زده میشود و قانون و تبصره میگذارند. مجلس میگفت بله و یک نهاد دیگر میگفت نه! منتها هنوز هم یک جبهه خیلی زیادی هست. یعنی مانعی مقابل موتورسواری زنان هست همچنان و من نمیفهمم چرا. به دلیل اینکه وقتی یک خانم مینشیند ترک موتور هیچ مشکلی ندارد ولی اگر 20 سانتیمتر بنشیند جلوتر هم مشکل شرعی پیدا میکند هم مشکل قانونی هم مشکل عرفی. ولی خب هیچ جای قانون ما ذکر نشده که ممنوعیتی وجود دارد برای موتورسواری زنان. ولی دارند با این مساله مبارزه میکنند و حتی رانندگی موتورهای برقی در سطح شهر را ما به زنان آموزش دادیم. همه جا هم استفاده میشود و من در سطح شهر میبینم اما شرایط به شکلی است که اگر ببینند و جلوشان را بگیرند رسما از لحاظ قانونی به مشکل میخورند. هم جریمههای سنگین دارد هم خواباندن موتور. در این مدت تنها اتفاقی که افتاد این بود که در انظار عمومی و دید مردم جامعه، موتورسواری زنان جا افتاد. روزهای اولی که ما سوار موتور میشدیم، خیلی عجیب بود برای همه. ولی الان در سطح شهر زنان فعال هستند و حداقلش این است که اگر یک خانم سوار موتور وسپا در خیابان دیده میشود دیگر کسی تعجب نمیکند .
در حوزه حرفهای چطور؟
در حوزه مسابقه هنوز ما محدودیتهایی داریم چون زنان نمیتوانند موتور بالای 250 سیسی سوار شوند و اجازهاش را ندارند. یعنی نمیتوانند در سطح آقایان کار کنند. و اینکه متاسفانه فدراسیون هم خوب عمل نکرده. مدیران فدراسیونهای ما همه براساس پوزیشن و پشت میز نشستن و لابیها کار میکنند. یعنی هیچکدام از فدراسیونها بر اساس دلسوزی برای ورزشکار و رشته مورد نظر فعالیت نمیکنند. اینکه تعداد زیاد خانمهای ورودی در سالهای اول اینقدر کم شده به خاطر همین است. اکثر کسانی که روزهای اول وارد شدند دیگر نیستند. به دلیل همین کارشکنیها و لابیگریها. از 20، 30 نفری که توی کلاسهای مختلف فعالیت میکردند الان تبدیل شدند به 5، 6 نفر. این همه تلاشهایی که ما کردیم حیف شد. هر کس هم به یک دلیل کنار کشیده. هم به خاطر مشکلات اقتصادی چون این رشته خیلی رشته گرانی است و هم به دلیل ندانمکاریهای مسوولان که به جای ارتقای رشته دارند آن را پسرفت میدهند. تلاش من این بود تمام کسانی که رفتند کنار را دوباره به یک طریق برگردانم تا تعداد زنان بیشتر شود.
اتومبیلرانی هم میکنید؟ به صورت حرفهای؟
حرفهای نه ولی چون سالهای سال است در هر دو رشته فعالیت دارم و در کنار قهرمانان بودم و هم اینکه خانواده من اهل اتومبیلرانی حرفهای بودند و برادرم قهرمانی رالی در دهه 60 را در کارنامه دارد، گهگداری این کارها را میکردم. در حوزه زنان من سعی میکنم در هر قسمتی یک فعالیتی داشته باشم تا اتفاقات خوبی رقم بخورد و زنان تشویق شوند.
از رالی خزر تا خلیج فارس بگویید که از امروز آغاز میشود.
ما مسابقهای را برگزار کردیم به عنوان اولین رالی سافاری ایران که بعد از 40 سال برگزار میشود. این بزرگترین رالی ایران است و بینالمللی است. از نهم شروع میشود تا پانزدهم. از خزر تا خلیج فارس. این یک رالی بینالمللی است که زیر نظر فیا و کانون جهانگردی و اتومبیلرانی برگزار میشود و اولینبار است که دارد بعد از این همه سال برگزار میشود. البته تا به حال هرگز در این سطح و با این تعداد شرکتکننده و تدارکات برگزار نشده بود. این خیلی استارت خوبی است و ما تنها تیم خانم شرکتکننده در این مسابقات هستیم. هم به عنوان مسوول و عضو کادر برگزارکننده حضور دارم هم به عنوان شرکتکننده. تنها تیم خانم ما هستیم به همراه دو دختر مکانیک و نقشه خوان یعنی نیلوفر و کیانا. دوست داریم خلاصه امسال بترکانیم. در چند سال گذشته کارهای زیادی کردیم ولی به هر نحوی وارد یکسری حواشی شدیم. مثلا اکثر آدمهایی که سمت میگیرند آنچنان تجربه کار ندارند. لقب قهرمان گرفتند ولی اکثرا تجربه قهرمانی ندارند. متاسفانه این خیلی باب شده. وقتی هم یک نفر بدون اطلاعات و دانش آن مساله پشت میز مینشیند متاسفانه باعث ظلم به ورزشکاران میشود. ولی حالا ما داریم تلاش میکنیم در کنار فعالیت خودمان بتوانیم دیگران را هم تشویق کنیم. چون زنان زیادی در ایران هستند که دوست دارند وارد این ماجرا شوند ولی هم ترس دارند و هم اینکه هنوز برایشان عادی نشده. ولی وقتی جامعه ببیند که زنان چقدر علاقه دارند و چقدر میتوانند فعالتر از مردان باشند دیوار از جلوی خانمها برداشته میشود.
مسابقه خزر تا خلیج فارس تفکیک جنسیتی ندارد؟
نه ندارد. همه تیمها یک راننده دارند و یک نقشه خوان. میتوانند زن باشند یا مرد هر کدام. رالی به صورت خانوادگی برگزار میشود و محدودیتی ندارد. همه میتوانند شرکت کنند. از بچههای اتومبیلرانی و آفرود هستند تا بچههایی که برای نخستینبار میخواهند چنین چیزی را تجربه کنند. یک چیز خانوادگی و کلی است که از طرف کانون جهانگردی و اتومبیلرانی حمایت میشود. امیدوارم به بهترین شکل انجام شود. خوشبختانه استقبال خوب بود و بیشتر از حد گنجایش ورودی داشتیم.
ماشین خاصی نیاز بود برای شرکت در مسابقه؟
بله. ماشینهای معمولا شاسیبلند به درد این ماجرا میخورد. چون جاهای خاصی قرار است برویم و کمپهایی را در نظر گرفتیم باید ماشینهایی باشند که راحت بتوانند این قضیه را هندل کنند. ما مسابقات زیادی در کانون برگزار کردیم که حتی ماشینهای سواری معمولی شرکت کردند. یکسری برای جانبازان و معلولان برگزار کردیم. یکسری برای هنرمندان و یک سری برای خانوادهها و به شکل تفریحی. یعنی هر سری ما داریم با مدلهای مختلف مسابقات را برگزار میکنیم. امسال هم رویدادهایی که کانون کاور کرده خیلی زیاد بوده. در زمینه کمپرها تا همین سافاری و رالی و...
آنطور که شنیدم ایران برای برگزاری مسابقات بزرگ رالی پتانسیل بالایی دارد. از جهت اقلیم و چهار فصل بودن.
دقیقا. اتفاقات 3، 4 سال پیش مسوول اصلی فدراسیون جهانی از طرف داکار آمدند ایران و سمیناری برگزار کردند و به بچههای فدراسیون اتومبیلرانی آموزش دادند. آن موقع امیدوار بودیم در طی دو سال آینده بعد از آن سمینار مسابقه داکار جهانی در ایران برگزار شود. آنهم به دلیل خاصیتی که اقلیم ایران دارد. آمدند و مارشالها را آموزش دادند و بچهها را تعلیم دادند که کل کادر اجرایی هم از خود ایران باشد. ولی خب خورد به ماجرای کرونا و اینکه مسوولان در کارهای بینالمللی کمکاری میکنند. ادامه پیدا نکرد این ماجرا وگرنه ایران میتوانست بستر برگزاری یک مسابقه داکار بزرگ شود. مسابقه داکار خیلی مسابقه بزرگی است و اکثرا هم کشورهای عربی میزبانیاش را برعهده میگیرند ولی خب نشد که در ایران چنین چیزی اتفاق بیفتد. حالا امیدوارم در آینده چنین چیزی رقم بخورد.
شما در شهر با موتور تردد میکنید؟
بله. متاسفانه چون شهر ما ترافیک است و هر کاری هم کنیم نمیشود با ماشین همه جا رفت. من چون گواهینامه بینالمللی دارم از کانادا و به عنوان کسی هستم که میتوانم در همه جای دنیا با موتور برانم، این کار را در ایران هم میکنم. البته میدانستم برخلاف همه جای دنیا در ایران به مشکل برخواهم خورد و اگر بخواهم راحت در خیابانهای ایران برانم باید با یک موتور کانادایی با پلاک کانادا تردد کنم که مرا به عنوان یک توریست بشناسند. متاسفانه قانون ما قانون اشتباهی است. نه گواهینامه به خانمها میدهند و نه مساله را مشخص میکنند. طبعا من همیشه با ایمنی کامل و لباس کامل در خیابان تردد میکنم و برای همین کسی متوجه نمیشود من خانم هستم. میروم کارهایم را انجام میدهم و برمیگردم ولی کسی نمیداند که من اصلا وجود خارجی دارم.
پیش آمده با پلیس به مشکل بخورید؟
بوده. مواقعی این اتفاق افتاده ولی خب به هر حال گذشته و مشکل بزرگی پیش نیامده است.
موتورسواری و اتومبیلرانی ورزش پولدارهاست؟
بله دقیقا. فکر میکنم اتومبیلرانی و موتورسواری جزو گرانترین رشتههای ورزشی هست.
هیچ راهی ندارد کسی که تمکن مالی ندارد وارد این رشته شود؟
چرا. ببینید الان به قول بچههای خودمان همه جا پیچیده که ای شما بچه پولدار هستید و ... ولی این شکلی نیست. من خودم اولین موتوری که گرفتم که البته ایران نبودم حاصل چند سال کار کردنم بود. پولهایم را جمع کردم تا موتور خریدم. این شکلی نیست که هر کس موتورسواری میکند بچه پولدار است. ولی ما خودمان داریم تلاش میکنیم که بسترش را بیشتر فراهم کنیم. یعنی دورههای آموزشی که میگذاریم جوری است که بتوانیم موتور بیسیک در اختیار بچهها قرار دهیم که یاد بگیرند. ولی در نهایت باید خودشان موتور بگیرند اگر میخواهند کار حرفهای کنند. هرچند الان خیلی از بچهها به خاطر مشکلات مالی موتورهاشان را فروختند. شما حساب کنید برای یک مسابقه طرف بخواهد دو حلقه لاستیک بخرد، میشود 8 میلیون تومان. این خیلی زیاد است. لاستیک برای موتورسوار مثل استوک است برای فوتبالیست. به همین دلیل چون برخیها توان مالی ندارند کنار کشیدند. اسپانسر هم متاسفانه در ایران تعریف نشده. کسانی که به عنوان اسپانسر میآیند جلو نمیفهمند که معنی اسپانسر چیست و چطور میشود برای یک ورزشکار اسپانسر گرفت. همه فکر میکنند اسپانسری این است که چهار تا لوگو بچسبانند روی لباس یا موتور ورزشکار. تا زمانی که اینجا نیفتاده باشد ورزشکار طبیعتا کنار میکشد و تعداد ورزشکاران روز به روز کمتر میشود. در چند سال گذشته هم در قسمت زنان و هم مردان خیلیها کنار کشیدند.
از رقابتهای موتورسواری اتریش بگویید که قرار است در آن شرکت کنید.
در اروپا و امریکا خیلی فعالیت وجود دارد در حوزه اتومبیلرانی و موتورسواری. حالا نه صرفا موتوجی پی. موتورها و مسابقات مختلف است. مسابقهای که قرار است من در آن شرکت کنم یک رالی است که امسال صدمین سالگردش را جشن میگیرد. جزو معروفترین رالیهای دنیا هست که معمولا در جادهای تیتی برگزار میشود. تیتی همان مسابقات سرعتی است که در جادههای اروپایی برگزار میشود. امسال صدمین سالگردش است و از صد سال پیش تا الان هیچ ایرانی در این رقابتها از ایران شرکت نکرده بود. امسال برای اولینبار فیا شرکتکننده گرفته است از ایران. خیلی جالب و خوب است که من به عنوان نماینده ایران از بین تمام مردان و زنان توانستم به این مسابقه برسم.
مسابقه چه زمانی برگزار میشود؟
از ده مه تا 14 مه. من مسابقات سافاری را تمام کنم و برگردم تهران باید دو روز استراحت کنم و عازم آن مسابقه شوم.
اینکه شما اولین ایرانی و طبیعتا اولین زنی هستید که در این مسابقات حضور پیدا میکنید چه حسی دارید؟
برای من مقام آوردن دیگر مساله نیست. ما در ایران به هیچ عنوان هیچوقت در موتورسواری و اتومبیلرانی حمایت نشدیم. هیچوقت از ایران فرستاده نشدیم به مسابقات. چون فدراسیون هیچوقت این کار را نکرده. امسال به دلیل اینکه کانون اتومبیلرانی و جهانگردی خیلی فعالیتهای زیادی دارد و اقداماتش بیشتر از فدراسیون است، ما هم از طریق نمایندگی فیا و Historic Vehicle Association of Iran موسم به HAVI به این مسابقات اعزام میشویم. فدراسیون هیچ کاری در این زمینه نکرد. این برای من خیلی خبر خوبی است. خیلی بزرگ است که من میتوانم به نمایندگی زنان و مردان به این مسابقات بروم. دیگر اینکه برایم مهم است ایران در آن مسابقات حضور داشته باشد. مخصوصا در چنین شرایطی که به قول خودمان باید پرچم خانمها را بالا ببریم. اینکه نفرات برتر مسابقه چه کسانی باشند مهم نیست. از خیلی کشورهای دنیا شرکتکننده میآید و خیلی مهم است که حتما حضور داشته باشیم و بگوییم با تمام این تحریمها و بالا پایین شدنها و محدودیتها و حمایت نشدنها بالاخره در یکی از مسابقاتی که به موتورسواری و اتومبیلرانی ربط دارد حضور پیدا کردیم. آنهم به عنوان فرستاده ایران.
اسپانسر گرفتید؟
بله من اسپانسر توانستم گیر بیارم. برای مسابقات دارند لطف میکنند و حمایت میکنند. اصولا تا الان این شکلی بوده که اگر تا امروز هم فرصتی برای کسی پیش آمده که برود در مسابقهای شرکت کند متاسفانه به دلیل نبود اسپانسر و بالا بودن هزینه امکانپذیر نشده. ولی اینبار این اتفاق رخ خواهد داد.
شما خیلی آدم ماجراجویی هستید اینطور نیست؟ با موتور رفتید به آفریقا!
بله درست است (با خنده) خیلی سال است که این کار را میکنم. از سال 2009 کشورهای مختلف رفتم با موتور. یکی از سفرهای ماجراجویانهام هم در آفریقا بود. خیلی سفر جالبی بود. قرار بود این سفر ادامه داشته باشد به کشورهای دیگر و خورد به ماجرای کرونا و همهچیز کنفیکون شد. من در موتوسواری بیشتر از اینکه بخواهم سرعت را تجربه کنم دوست داشتم که سفر کنم و در سفرم در مورد زنان فرهنگسازی کنم. همیشه دوست داشتم مخصوصا به کشورهایی بروم که جهان سوم هستند و دیدشان به موتورسواری زنان خیلی محدودتر است. در آفریقا خیلی تجربه جالبی به دست آوردم چون برایشان خیلی جالب بود که یک موتورسوار زن را آنهم در جاهایی عجیب ببینند. من جاهای مختلفی رفتم و قبیلههای زیادی را دیدم. جاهایی میرفتم که جادهای وجود نداشت. مسیری در دست نبود ولی من دوست داشتم آخرین قبایل دستنخورده آفریقایی را ببینم و با آنها باشم یک مدت.
نگرانی یا ترسی از اینکه چنین جاهایی میرفتید نداشتید؟
نه. ببینید کسی که وارد این ماجرا میشود شاید اوایل کمی بترسد ولی وقتی گرم میشود این چیزها برایش روتین میشود. خیلی وقتها من گفتم اینجا دیگر آخر خط است و دیگر ادامه نمیدهم اما بعدا متوجه شدم همان اتفاق یک تجربه جدید است برای مسیر جدیدتر.
شما سابقه بازیگری هم دارید. آیا به خاطر تواناییتان در موتورسواری از شما دعوت نشده در فیلمهای اکشن حاضر شوید؟
چرا. من از هشتسالگی در سینما بودم. شروع فعالیتهای من در عرصه سینما و تئاتر بوده. خیلی سال است که در سینما چه پشت صحنه چه مقابل صحنه کار کردم. قبل از رفتن به کانادا هم خیلی فعالیتهای بزرگی کردم. ولی کلا این شکلی بود که از وقتی رفتم کانادا دور شدم و فعالیتم را انداختم در سفر. در سالهای گذشته زیاد بازی کردم. یکسری سریال تلویزیونی کار کردم که متاسفانه چون موتورسواری زنان جزو موارد ممنوعه است از توی سریالها درآوردند. آخرین سریالی که پخش شد از شبکه افق و شبکه سه بود که اجازه پخشش را دادند. آنهم احتمالا از دستشان در رفته بود. ولی در این 6، 7 سال گذشته اکثر سریالهایی که بازی کردم به خاطر حضور موتورسوار زن دچار ممیزی شد. کارهای قدیمم هم که البته هست. من کار زیاد کردم ولی گویا قابل پخش نبود.
در فیلمها بدلکار داشتید یا خودتان صحنههای اکشن را انجام میدادید؟ آیا از شما دعوت نشده به عنوان بدلکار در سینما باشید؟
من خودم کارهایم را انجام دادم. اتفاقی اخیرا رخ داده که موتورسواری زنان در سریالها و فیلمها خیلی باب شد و این باعث شد که هر سری یک فیلم سینمایی کار میشد، میگفتند من بروم بدلکار آن خانم باشم که خب من قبول نمیکردم. چون وقتی من خودم هنرمند هستم و بازیگر هستم سخت است که بروم بدلکار یک نفر دیگر بشوم. 5، 6 سال پیش من 20 نفر از زنان موفق سینما را بردم برای یک دوره آموزشی کامل در یک روز در پیست. از میترا حجار و کتایون ریاحی و لیلا اوتادی و سایرین. آن روز من آنها را بردم و آموزش دادم و فکر میکنم اکثرشان هم دارند از این آموزشها امروز استفاده میکنند. در فیلمهای مختلف دیدم سکانسهایی را که آنها سوار موتور بودند. آن موقع به جز خانم ریاحی هیچکس موتورسواری بلد نبود. من این کار را برای هنرمندان انجام دادم.
آچار به دست هم هستید؟
بله. من مکانیک حرفهای نیستم ولی مسائل ابتدایی و مهم ماشین و موتور را بلدم. این چیزهایی است که باید بلد باشیم و انجام دهیم. مخصوصا در سفر. شغل اصلی من نیست ولی چون کارم دیتیلینگ ماشین هست و مدیریت دو، سه تا مجموعه هم در این چند سال داشتم و آموزش هم میدهم، در هر صورت به یک نحوی در ماجرا هستم.
رابطه خاصی هم با خانم کتایون ریاحی دارید؟ این به خاطر همکاری در سینما و موتورسواری است؟
20 سال است که با ایشان همکار هستم. از سال 77 یا 78. ایشان جزو صمیمیترین دوستان من هستند. جای خواهرم است. در هر زمینهای هم باهم همکاریم. سینما، موتور سواری و ... در خیریهها سعی میکنم خانم ریاحی را پرزنت کنم. در سفر به آفریقا دوست داشتم خیریههای ایران و خیریه خانم ریاحی را که بنیاد کمک هست بلد کنم و به همین دلیل به عنوان سفیر بنیاد ایشان معرفی شدم.